شاخص فلاکت توسط اقتصاددان آرتور اکان تبیین شد و از مجموع نرخ تورم و بیکاری بوجود می آید، اما این موضوع مورد نقد بسیاری از قرار گرفت. از جمله ویلیام فیلیپس که ثابت کرد بیکاری و نرخ تورم رابطه معکوس دارند. فارغ از کاوش های انگلیسی و آمریکایی در این زمینه، معمولا اقتصاد دانان یکی از این دو را انتخاب می کنند! مخالفان دولت شاخص فلاکت را، و موافقان منخنی فلیپس را ترجیح می دهند. این نشان می دهد که نظریه ها، تابع جناح های سیاسی است.
در ایران محسن رضایی مهمترین شخصی بود که به تبع از فرشاد مومنی، از این شاخص برعلیه احمدی نژاد استفاده نمود. فرشاد مومنی هنوز هم از این نظریه دفاع! و آن را ثابت شده فرض می کند، زیرا دارای پست و مقام دولتی نشد. در امریکا نیز جیمی کارتر با این تئوری، بر رقیب خود پیروز شد! ولی در دوران او این شاخص از 16درصد به 42درصد رسید. و در برابر بعدی، از میدان به در شد. این نظریه از دو جهت قابل بر رسی است اول اینکه بعنوان یک تعریف، از بدیهیات و مسلمات بدانیم. که جنبه مخالف خوانی و یا سیاست بازی و چپ گرایی، بطور بارزی خود را نشان می دهد. اما در حالت اثبات آن، موضوع لنگ می زند! و اصلا برعکس می شود. زیرا تورم و بیکاری با هم قابل جمع نیستند. براساس نظریات اقتصادی دورانها، اقتصاد دارای اختلاف فاز تورم و رکود است. اگر تورم باعث بیکاری شود، آیا به این معنی است که رکود باعث اشتغال می شود؟ منطقا این امر پذیرفته نیست. زیرا دوران رکود به معنی بیکاری، و کاهش موفقیت کسب و کارها است. برای مثال اگر کالای آ به قیمت ب خریداری شود، باید به قیمت ج فروخته شود که: بزرگتر از ب خواهد بود: و معنی سود و رونق کسب و کار دارد: و لذا تورم ایجاد می کند. عکس قضیه این است که کالای خریداری را نمی توان به قیمت ج فروخت، زیرا تقاضا یا قدرت خرید نیست. در این حالت رکود بازار است: کسب و کار تعطیل و بیکاری افزایش پیدا می کند. پس بیکاری معلول رکود است نه تورم. لذا وقتی تورم است: یعنی اشتغال کامل است. چون هم خریدار وجود دارد(تقاضا) و هم قدرت خرید. یعنی شخص می تواند کالای مورد تقاضا را، که گران هم شده تولید کند، در تئوری اقتصادی خالی از زد و بند های سیاسی، بالا رفتن تقاضا، باعث بالا رفتن قیمت می شود. عکس قضیه هم صادق است: یعنی تورم دلیل وجود قدرت خرید و افزایش تقاضا است. اما در تعیین مصداق آن، مباحث سیاسی و جناح بندیها وارد می شوند: تا تورم را عامل بدبختی و بیکاری می شمارند! که رقیب را از میدان به در کنند. در حالیکه تورم مانند قانون ظروف مرتبطه، کل ظرفیت اقتصاد را به کار می گیرد(اشتغال کامل) لذا بیکار وجود نخواهد داشت. چون اگر بیکار وجود داشته باشد، با دستمزد کمتر میتواند کالا را ارزانتر تولید، و باعث کاهش قیمت ها شود. این جا است که تعریف بیکاری نیز سیاسی است. از نظر دولت کسانی که فرم بیکاری را پر کرده، و تا کنون کار پیدا نکرده اند بیکار محسوب می شوند. ولی واقعیت چیز دیگری است: در دنیای مجازی، همه بیکار دیده می شوند! مثلا پادشاه یا رئیس جمهور از همه بیکار تر است: چون همیشه استراحت، یا به سفر های تفریحی می رود! نامه ها و دستوراتش را با گوشی یا لبتاپ هندل می کند. کسانی که فرم بیکاری پر می کنند، همگی دارای شغل هستند! ولی درخواست شغل بالاتر و درآمد بیشتر دارند. یا فقط پشت میز نشینی را کار می دانند. در حالیکه زمین کشاورزی و بایر، به اندازه همه بیکاران وجود دارد. اما کسی آن را کار نمی داند. لذا نرخ بیکاری مصنوعی است، و نمی توان آن را با تورم جمع کرد، بلکه باید کم کرد! پس شاخص فلاکت غیر واقعی، تخیلات پست ذهنی و موضع گیری زشت سیاسی است.
Critique of the misery index
The misery index was explained by economist Arthur Akan and is based on the sum of inflation and unemployment, but it has been widely criticized. Including William Phillips, who proved that unemployment and inflation are inversely related. Apart from British and American research in this field, economists usually choose one of the two! Opponents of the government prefer the misery index, and proponents prefer the Phillips monk. This shows that theories are subject to political factions. In Iran, Mohsen Rezaei was the most important person to use this index against Ahmadinejad, following Farshad Momeni. Farshad Momeni is still defending this theory! And he assumes it is proven, because he did not have a government position. In America, too, Jimmy Carter defeated his rival with this theory! But during his time, the index rose from 16 percent to 42 percent. And against the next, he was out of the field. This theory can be examined in two ways. First, as a definition, we know the obvious and certain. That the opposite aspect of reading or the politics of play and leftism, clearly shows itself. But if it proves it, the matter falters! And it is quite the opposite. Because inflation and unemployment can not be combined. According to the economic theories of the times, the economy has a difference between the inflation phase and the recession. If inflation causes unemployment, does that mean that the recession is creating jobs? This is not logically acceptable. Because recession means unemployment, and reduced business success. For example, if commodity A is bought at price B, it must be sold at price C, which: will be larger than B: and means profit and business prosperity: and therefore inflates. The reverse is that the goods purchased cannot be sold at price c, because there is no demand or purchasing power. This is the market downturn: business closures and unemployment rise. So unemployment is the result of recession, not inflation. So when there is inflation: it means full employment. Because there is both a buyer (demand) and purchasing power. That is, one can produce the commodity in demand, which has become more expensive. In economic theory, free from political strife, rising demand causes prices to rise. The opposite is also true: inflation is the reason for purchasing power and increased demand. But in determining its application, political issues and factions are included: until inflation is considered the cause of misery and unemployment! To knock the opponent out of the field. While inflation, like the related container law, uses the full capacity of the economy (full employment), there will be no unemployment. Because if there is unemployment, it can produce goods cheaper with lower wages, and reduce prices. This is where the definition of unemployment comes into play. According to the government, those who have filled out an unemployment form and have not yet found a job are considered unemployed. But the reality is something else: in the virtual world, everyone is seen as unemployed! For example, the king or the president is the most unemployed: because he always rests, or goes on leisure trips! Handles letters and commands with a phone or laptop. Those who fill out the unemployment form all have jobs! But they have higher job applications and higher incomes. Or just sitting behind a desk is considered work. While barren agricultural land exists as much as all the unemployed. But no one knows it works. So the unemployment rate is artificial, and it can"t be reduced by inflation. So the indicator of unreal misery is low-minded fantasies and ugly political stances.
نقد مؤشر البؤس
وأوضح الخبیر الاقتصادی آرثر أکان مؤشر البؤس وهو یستند إلى مجموع التضخم والبطالة ، لکنه تعرض لانتقادات على نطاق واسع. بما فی ذلک ویلیام فیلیبس ، الذی أثبت أن البطالة والتضخم مرتبطان عکسیًا. بصرف النظر عن الأبحاث البریطانیة والأمریکیة فی هذا المجال ، یختار الاقتصادیون عادة أحدهما! یفضل معارضو الحکومة مؤشر البؤس ، ویفضل المؤیدون راهب فیلیبس. وهذا یدل على أن النظریات تخضع لفصائل سیاسیة. فی إیران ، کان محسن رضائی أهم شخص استخدم هذا المؤشر ضد أحمدی نجاد ، بعد فرشاد مؤمنی. فرشاد مؤمنی مازال یدافع عن هذه النظریة! ویفترض أنه تم إثباته لأنه لم یکن له منصب حکومی. فی أمریکا أیضًا ، هزم جیمی کارتر منافسه بهذه النظریة! لکن فی وقته ، ارتفع المؤشر من 16 فی المائة إلى 42 فی المائة. وفی مقابل التالی ، کان خارج المیدان. یمکن فحص هذه النظریة بطریقتین: أولاً ، کتعریف ، نحن نعرف ما هو واضح ومؤکد. أن الجانب المعاکس للقراءة أو سیاسة اللعب والیساریة یتجلى بوضوح. لکن إذا ثبت ذلک فالأمر یتعثر! وهو عکس ذلک تماما. لأنه لا یمکن الجمع بین التضخم والبطالة. وفقًا للنظریات الاقتصادیة فی ذلک الوقت ، فإن الاقتصاد لدیه فرق بین مرحلة التضخم والرکود. إذا تسبب التضخم فی البطالة ، فهل هذا یعنی أن الرکود یخلق فرص عمل؟ هذا غیر مقبول منطقیا. لأن الرکود یعنی البطالة وانخفاض نجاح الأعمال. على سبیل المثال ، إذا تم شراء السلعة A بالسعر B ، فیجب بیعها بالسعر C ، والذی: سیکون أکبر من B: ویعنی الربح وازدهار الأعمال: وبالتالی یتضخم. والعکس هو أن البضائع المشتراة لا یمکن بیعها بالسعر c ، لأنه لا یوجد طلب أو قوة شرائیة. هذا هو تراجع السوق: إغلاق الأعمال وارتفاع البطالة. لذا فالبطالة هی نتیجة الرکود ولیس التضخم. لذلک عندما یکون هناک تضخم: فهذا یعنی التوظیف الکامل. لأن هناک المشتری (الطلب) والقوة الشرائیة. أی أنه یمکن للمرء أن ینتج السلعة المطلوبة ، والتی أصبحت أغلى ثمناً ، وفی النظریة الاقتصادیة ، بعیداً عن الصراع السیاسی ، یؤدی ارتفاع الطلب إلى ارتفاع الأسعار. والعکس صحیح أیضًا: التضخم هو سبب القوة الشرائیة وزیادة الطلب. لکن فی تحدید تطبیقه تدخل القضایا والفصائل السیاسیة: حتى یعتبر التضخم سبب البؤس والبطالة! لإخراج الخصم من الملعب. بینما یستخدم التضخم ، مثل قانون الحاویة المرتبط ، القدرة الکاملة للاقتصاد (التوظیف الکامل) ، فلن تکون هناک بطالة. لأنه فی حالة وجود بطالة ، یمکن أن تنتج سلعًا أرخص وبأجور أقل ، وتخفض الأسعار. هنا یأتی دور تعریف البطالة. وبحسب الحکومة ، فإن الذین ملأوا استمارة بطالة ولم یجدوا وظیفة بعد ، یعتبرون عاطلین عن العمل. لکن الواقع شیء آخر: فی العالم الافتراضی ، یُنظر إلى الجمیع على أنهم عاطلون عن العمل! على سبیل المثال ، الملک أو الرئیس هو الأکثر عاطلاً عن العمل: لأنه دائمًا ما یستریح ، أو یذهب فی رحلات ترفیهیة! یتعامل مع الرسائل والأوامر بهاتف أو کمبیوتر محمول. کل من یملأ استمارة البطالة لدیهم وظائف! لکن لدیهم طلبات عمل أعلى ودخل أعلى. أو مجرد الجلوس خلف مکتب یعتبر عملاً. بینما الأراضی الزراعیة القاحلة موجودة بقدر کل العاطلین عن العمل. لکن لا أحد یعرف أنها تعمل. لذا فإن معدل البطالة مصطنع ، ولا یمکن خفضه بالتضخم. لذا فإن مؤشر البؤس غیر الحقیقی هو التخیلات المتدنیة والمواقف السیاسیة القبیحة.
S?fal?t indeksinin t?nqidi
S?fal?t indeksi iqtisadç? Arthur Akan t?r?find?n izah edildi v? inflyasiya v? i?sizlik c?min? ?saslan?r, lakin geni? t?nqid olundu. ??sizlik v? inflyasiyan?n bir-birin? t?rs ?laq?li oldu?unu sübut ed?n William Phillips d? daxil olmaqla. Bu sah?d?ki ?ngilis v? Amerikal? ara?d?rmalar xaricind? iqtisadç?lar ümumiyy?tl? ikisind?n birini seçirl?r! Hökum?t ?leyhdarlar? s?fal?t indeksin?, t?r?fdarlar? is? Phillips rahibin? üstünlük verirl?r. Bu, n?z?riyy?l?rin siyasi qrupla?malara tabe oldu?unu göst?rir. ?randa Mohsen Rezaei, Far?ad Momenini izl?y?n ?hm?dinejada qar?? bu göst?ricini istifad? ed?n ?n vacib ??xs idi. F?r?ad Momeni bu n?z?riyy?ni h?l? d? müdafi? edir! Hökum?t mövqeyi olmad??? üçün bunun kan?tland???n? dü?ünür. Amerikada da Jimmy Carter bu n?z?riyy? il? r?qibini m??lub etdi! Ancaq onun dövründ? indeks yüzd? 16-dan yüzd? 42-? yüks?ldi. Dig?rin? qar?? is? sah?d?n k?narda qald?. Bu n?z?riyy? iki yolla ara?d?r?la bil?r: Birincisi, bir t?rif olaraq aç?q v? q?ti ?eyl?ri bilirik. Oxuma??n ?ks t?r?finin v? ya oyun siyas?tinin v? solçulu?un özünü aç?q ??kild? göst?rdiyini. Ancaq bunu sübut ed?rs?, m?s?l? axsay?r! V? bu tamamil? ?ksin?dir. Çünki inflyasiya v? i?sizlik birl??diril? bilm?z. Dövrün iqtisadi n?z?riyy?l?rin? gör?, iqtisadiyyat?n inflyasiya m?rh?l?si il? t?n?zzül aras?nda f?rqi var. ?nflyasiya i?sizliy? s?b?b olarsa, bu t?n?zzülün i? yerl?ri yaratmas? dem?kdir? Bu m?ntiqi bax?mdan m?qbul deyil. Çünki t?n?zzül i?sizlik dem?kdir v? i?d?ki u?uru azald?r. M?s?l?n, A ?mt??si B qiym?tin? al?n?bsa, C qiym?tin? sat?lmal?d?r ki, bu da: B-d?n böyük olacaq: v? m?nf??t v? i?in çiç?kl?nm?si dem?kdir v? buna gör? ?i?irilir. Bunun t?rsi, al?nan mallar?n c qiym?ti il? sat?la bilm?m?sidir, çünki t?l?b v? ya al?c?l?q qabiliyy?ti yoxdur. Bu, bazar t?n?zzülüdür: mü?ssis?l?rin ba?lanmas? v? i?sizliyin artmas?. Dem?li, i?sizlik inflyasiyan?n deyil, t?n?zzülün n?tic?sidir. Y?ni inflyasiya olduqda: tam m???ulluq dem?kdir. Çünki h?m al?c? (t?l?b), h?m d? al?c?l?q qabiliyy?ti var. Y?ni, t?l?b olunan, daha bahal? olan ?mt??ni istehsal etm?k olar.?qtisadi n?z?riyy?d? siyasi ç?ki?m?l?rd?n azad olaraq t?l?bin artmas? qiym?tl?rin artmas?na s?b?b olur. Bunun ?ksi d? do?rudur: inflyasiya al?c?l?q qabiliyy?tinin v? artan t?l?bin s?b?bidir. Ancaq t?tbiqini t?yin ed?rk?n siyasi m?s?l?l?r v? qruplar daxil edilir: inflyasiya s?fal?t v? i?sizliyin s?b?bi hesab edil?n? q?d?r! R?qibi meydandan k?narla?d?rmaq. ?nflyasiya, ?laq?dar konteyner qanunu kimi, iqtisadiyyat?n tam potensial?ndan (tam m???ulluq) istifad? ed?rk?n, i?sizlik olmayacaqd?r. Çünki i?sizlik varsa, daha az ?m?k haqq? il? daha ucuz mal istehsal ed? bil?r v? qiym?tl?ri endir? bil?r. ??sizliyin t?rifinin m?hz bu yerd?n ba?lay?r. Hökum?t? gör?, i?sizlik formas? doldurub h?l? i? tapa bilm?y?nl?r i?siz say?l?r. Ancaq reall?q ba?qa bir ?eydir: virtual al?md? ham? i?siz kimi görünür! M?s?l?n, kral v? ya prezident ?n çox i?sizdir: çünki h?mi?? istirah?t edir v? ya istirah?t g?zintil?rin? ç?x?r! Telefon v? ya laptop il? m?ktublar? v? ?mrl?ri idar? edir. ??sizlik formas?n? dolduranlar ham?s? i?lidir! Ancaq daha yüks?k i? müraci?tl?ri v? daha yüks?k g?lirl?ri var. V? ya sad?c? masan?n arxas?nda oturmaq i? say?l?r. Q?s?r ?kinçilik ?razil?ri is? bütün i?sizl?r q?d?r mövcuddur. Ancaq heç kim bunun i?l?diyini bilmir. Bu s?b?bd?n i?sizlik nisb?ti sünidir v? inflyasiya il? azald?la bilm?z, ancaq azald?lmal?d?r. Y?ni qeyri-real s?fal?tin göst?ricisi alçaq x?yallar v? çirkin siyasi duru?lard?r.